يکشنبه 21 مهر ماه 1381 ساعت 11:25 شب
موضوع :
چشم و گوش باز
درود بر زيبا
در مطلب حجاب نوشتم که اگه چشم و گوش باز بشه کم کم مردم عادت می کنند،اين حرفِ خودم منو ياد يه حرفِ ديگه ای از خودم انداخت. اينکه ما در بعضی موارد زيادی چشم و گوشمون باز شده و عادت کرديم. من بارها خيابون ديدم و َشنيدم که دختر ها به همديگه به شوخي فحش های بدی ميدن يا مثلاً به شوخی به دوستشون ميگن ...شعر نگو، اون هم {اون کلمه سانسور شده در اين مطلب رو} با صدای بلند و به راحتی و وضوح کامل ميگن.(حالا پسر ها رو نميگم که بد جوری بهش عادت کرديم.) چرا جوون های ما اينطوری شدن؟؟؟ چرا سعی نکردن آداب معاشرت ياد بگيرن؟ آيا خودشون بايد سعي بکنند؟ يا بايد خانواده ها به روش صحيح اين مطالب رو به اون ها ياد بدن؟ حالا خانواده ها که سعی مي کنند همه مطالب رو به فرزندانشون ياد بدن آيا در اين مورد سهل انگاری کردند؟
نه اينطور نيست. تقصير خانواده ها نيست. اين مشکل باز بر مي گرده به اين محدوديتی که در جامعه ما وجود داره. وقتی دختر ها و پسرها از همديگه دور نگه داشته مي شن نه تنها آداب معاشرت با همديگه رو ياد نمی گيرن بلکه چون مجبورن فقط در محفل های خصوصی خودشون حاضر بشن و جمع های خانوادگی هم کم کم حذف شده (که در مورد اون هم در ادامه می نويسم) در اين جمع ها به سر و کول هم مي زنن و از همديگه چيز بيشتری نمی تونن ياد بگيرن.
در قديم سنت ها و جشن های آيينی برگزار می شد که در اين جشن ها خانواده ها اصول و آداب مختلفی رو به جوانان خودشون ياد می دادند.الان در اروپا اين جشن ها حفظ شده. ولی اين جوانان ما کجا و کی می تونن آيين ها و آداب رو ياد بگيرن، مجبورن هر طور که خودشون صلاح می دونن رفتار کنن.اين جشن ها بيشتر به همين منظور برگزار مي شد که در عین حال شاد هم بودند و جامعه را شاد و اميدوار نگه می داشتند. و جوانان به اميد برگزاری جشنِ آيين های سال بعد خودشون رو آماده می کردند و خودشون رو ارتقا می دادند. ولی حالا ما بايد خودمون رو برای گريه های سال بعد آماده کنيم.با اين محدوديت ها ارزش عزاداری ها رو هم از بين بردن. ( همه می دونيم که جوون ها اکثراً برای چه در اين مراسم شرکت می کنند، چاره ای هم ندارند چون مراسم ديگه ای نيست که در اونجا با هم آشنا بشند.)
اگه بخوام در مورد هر چيزی کامل بنويسم خيلی حرف هست من فقط اشاره می کنم بقيه رو شما برامون بنويسين.{ حالا اين همه مطلب فقط اشاره بود ؛)}
در مورد مطلب حجاب هم چند مورد ناقص موند که دوست خوبم آزاده يادآوری کردند يکيش وجود حجاب درون هست که همگی شنيدين و می دونين و به اشاره اکتفا می کنم و ديگری اينکه هر فرهنگی رو {اگه اجازه بدن} خود مردم جا می ندازند و امنيت فرهنگی با اون همراه خواهد ماند. اينطور نيست که اول بايد امنيت فرهنگی برقرار بشه بعد اون فرهنگ عوض بشه ايندو لازم و ملزوم هم هستند و بايد با هم پيش برند. (در مورد اين دو نيز قرار بود که بنويسم ولي مطلب زياد شد يادم رفت.) آزاده خانوم در مورد اينکه حجاب فقط مختص خانوم ها نيست نيز تذکر دادند که تذکر به جایی است.
موفق و شاد باشيد.

18/7/1381 ساعت 2:13 نيمه شب
موضوع :
حجاب
درود بر زيبا
حجاب رو از چند ديدگاه ميشه بررسي کرد. از نظر خانوم ها اونطور که من عقلم قد داد دو گونه ديدگاه وجود داره که شايد هم بيشتر باشه.
بعضی از خانوم ها حجاب رو نمي دونن که برای چی سرشون مي کنن و ميگن چون اسلام گفته ما هم بايد عمل کنيم تا گناه نکرده باشيم اين خانوم ها وقتي حجابشون جلوی مردی از دست مي ره مثلاً روسريشون می افته خيلی ناراحت ميشن که " وای منو ديد" . به نظر من اين دسته چون از بچگی بهشون گفته شده که حجاب رو رعايت بکنند اين کار رو مي کنند و خودشون هم نمی دونن که چرا وقتي مردی اون ها رو بدون روسری می بینه ناراحت ميشن.{ همونطور که به مرد ها ياد داده شده که ظاهر شدن بدون شلوار جلوی خانم ها بده}( البته همه صحبت من مربوط به ايران است ) دسته دوم کسانی هستند که حجاب رو برای پوشاندن جسم خود از ديد مردان انجام مي دهند به اين دليل که مرد ها رو تحريک نکرده باشند. اين عقيده باز کمی عقلايی و از روی اراده هست. اين دسته خانوم ها وقتي مردی اون ها رو مي بينه ناراحت نمي شن و اهميتی نمي دن. البته ديدگاه ها به تعداد افراد جامعه هست ولی من کلی صحبت می کنم. مثلا خانوم هايی هستند که حجاب سخت رو ضروری نمی دونن و حجاب رو در سطح حجاب آقايون يعنی يک شلوار و پيراهن ساده کافي مي دونن.
و اما نظر بنده در مورد ضرورت حجاب... زمانی بود که اعراب وحشی وقتي زن ها رو مي ديدن بسيار تحريک مي شدند ( در همه جا مرد زن رو ببينه تحريک ميشه ولی توضيح می دم) پيامبر براي اينکه براي زن ها مصونيت ايجاد کنه به اون ها توصيه کرد که بر آمدگي های خود رو بپوشانند تا در امان باشند. بعد از گذشت زمان بسيار اين تبديل به يک سنت شد که به تعصب اجرا ميشد و در مورد دليل آن کسي حق نداشت سؤال کنه. و همه با دليل و يا با اکراه آن را رعايت مي کردند. که اين رفته رفته به اين سنت بدل شد که حجاب براي زن است نه در واقع برای پوشاندن زن از ديد مرد. اين طور در ذهن زن ها جا افتاد که اين يک ضرورت جدا نشدنی از زن است. و بعضي به یقين رسيدند که حجاب زن اصلاً به مرد مربوط نمی شود. مثلاً وقتي که در خلوت خود با خدای خود راز و نياز مي کنند(نماز).
... و اما حالا که ديدگاه ها روشن شده است و ارتباطات گسترش يافته و زماني کم حجابي در اين کشور تجربه شده است و امنيت نيز قانوناً یا بطور محلي افزایش یافته است کم کم اين عقايد دگرگون می شود. اکنون که عموماً بايد عقل حاکم باشد ديگر مرد ايراني مثل مرد عرب بدوی نيست که با ديدن زن و با تحريک شدن نتواند توسط عقل خود را کنترل کند. استثنا هميشه وجود دارد ولي جامعه را اکثريت تشکيل می دهند و فرهنگ غني ايرانيان اگر شکوفا مي شد امنيت نيز بدون حجاب برقرار مي شد. اين شکوفايی فرهنگ را ما سال ها پيش تجربه کرده ايم.
اکنون اکثر بزرگان ايرانی اسلامي نيز به اين نتيجه رسيده اند که حجاب به محيط بستگی دارد ، به اين که چشم تا چه حد به ديدن عادت کرده باشد. پس اگر اين عادت، کم کم رواج پيدا کنه و سخت گيری صورت نگيره به مرور چشم و گوش عادت مي کنه و مصونيت هم کاملاً برقرار خواهد ماند. همونطور که مردان و زنان اروپايی لخت مادرزاد در ساحل دريا قدم مي زنند و از ديدنِ همدیگه مصونيت از بين نمی رود و حتي تحريک هم نمي شوند. من معتقد نيستم که ما هم مثل اروپايی ها بشيم ولی هر چيزی حدی داره که به نظر می رسه ما فرهنگ ايرانی خودمون رو فراموش کرديم و مثل اعراب در هر چيزی افراط مي کنيم ؛ يا زن ها در گونی يا لخت در ساحل. حد وسطی نيست ؟؟؟!!!!البته افراد جامعه ما روز به روز روشن تر ميشن . بايد اميدوار بود.

14/7/1381 ساعت 11:03:46 PM
موضوع :
فيلم زندان زنان
درود بر زيبا
از وقتي فيلم زندان زنان رو ديدم مي خوام که در موردش بنويسم ؛ اين مطلب شامل نکاتي هست که من تونستم از اين فيلم بفهمم که شايد نکات ديگري هم بوده که من متوجه نشدم.
مي تونم بگم که اين فيلم دو مطلب کلي رو در درون خودش داشت ، يکي مشکلات زن بود و ديگري روندِ مشکلات مختلف پيش آمده براي جوانان اين مملکت در طي اين چند دهه بعد از انقلاب رو بيان مي کرد که هدف اصلي فيلم بود.
فيلم سه دهه بعد از انقلاب رو در سه قسمت نشون ميده که از يک بازيگر براي نشون دادن جوانان اين مرز و بوم در اين سه دهه استفاده کرده.
در دهه اول يا همان قسمت اول فيلم اين جوان به جرم سياسي در اين زندان اسيره که اشتباهي هم به اينجا آورده شده که اين تمثيلي مي تونه باشه براي نشون دادن اينکه دستگيري اين افراد در کل اشتباه بوده. کارگردان شايد با ساز زدن اين دختر خواسته چيز ديگري رو هم القاء کنه که من متوجه نشدم، شايد در موسيقي که اين دختر نواخت حرفي نهفته بود، موسيقي معروفي بود با شعري معروف ، شايد مفهوم متن شعر اين باشه که نتونستيم به آرمان هايي که مي خواستيم برسيم ، اگه شما چيزي به فکرتون مي رسه برام بنويسيد.
در قسمت دوم يا دهه دوم دختري که نسل سوخته دوم هست و من خودم از اين نسل محسوب مي شم فردي ساده و فرمانبردار است و بلايي به سرش مي آرند که در جامعه بر سر ما آمده است. خائنين از اون سوء استفاده مي کنند در حالي که در جامعه اي زندگي مي کنه که بايد همه چيز تحت کنترل باشه ولي متاسفانه مسئولين خواب تشريف دارن. نسلي که مجبور به خودکشي شده و صداش در نمياد.
در دهه سوم دختري که دست پرورده دو دهه گذشته است به ميدان مياد کسي که در همين محيط و در همين جامعه تربيت شده و مسئولين نمي تونن از پس کسي که خودشون تربيتش کردن بر بيان. کسي که بعد از فرار از زندان مي خواد از کشور هم فرار کنه.(فرار مغز ها)
اين فيلم در واقع کل سياست هاي تربيتي و فرهنگي و... که در اين سه دهه اعمال شده رو زير سؤال مي بره در عين اينکه مي خواد بگه مسؤلين تجربه کسب کردند و الان مي خوان تجربياتشون رو اعمال کنن ولي بعضي ها نمي زارن. خانم رئيس زندان نمونه مسؤلين هست که وقتي در ابتدای فيلم وارد زندان ميشه به دختر دانشجوي قاتل مي گه که آدمت مي کنم و يا وقتي تلفني با حاج آقا صحبت مي کنه مي گه اين خانم ها مورد منکراتي دارند... ولي در آخر به خانمي که براي بازديد اومده از تجربياتش ميگه که اين دختران جوان رو بهتره اينجا نَيارن چون نه تنها بهتر نمي شن بلکه چيز هاي بدتري هم از ديگر زندانيان ياد مي گيرن و از زنداني قاتل نيز حمايت مي کنه تا زود تر آزاد بشه و به کمک نسل جديد بره. اين شخص نشانگر اون اشخاصي هست که اوايل انقلاب خون مردم را در شيشه کردند و الان بعد از کلي تجربه به اين نتيجه رسيدند که روششان غلط بوده و براي جبران کردن آن دوباره با روشي ديگر به ميدان آمده اند.
و ميترا دختري که بعد از ديدن فيلم هر وقت که يادم مي افتاد بغضم مي گرفت ، شخص غيرتمندي که مي فهميد و ناظر اين مسائل بود ولي کاري از دستش ساخته نبود نمادي از روشنفکراني که محکوم به سکوت بودند و هستند.
شايد بعداً باز در اين مورد بنويسم.
موفق باشيد.

9/7/1381 ساعت 10:37:07 PM
موضوع :
اطرافيان ما
درود بر زيبا
امروز اداره مرکزي شرکت، آگهي تسليت مرحومه فروزان امامي به پدرشان مهندس امامي از طرف همکاران رو ديدم. امروز متوجه شدم که با پدر اون دختر معصوم همکار هستم و فردا ممکنه يکي بياد و بگه که دختر فاميلمون از کوه افتاده و... .
ما انسان ها هممون با هم همکار و فاميليم. چرا با هم راحت نيستيم ؟ چرا به هم احترام نمي زاريم ؟ چرا با هم رو راست نيستيم؟ چرا به هم دروغ مي گيم؟ چرا به همديگه، به اشتباهات همديگه مي خنديم؟ چرا به همديگه فخر مي فروشيم؟ چرا کلاه هم رو بر مي داريم؟ چرا.....؟ ؟؟؟ چرا وقتي يکي از پيشمون ميره تازه متوجه مي شيم که آدم خوبي بود و ما بهش بدي کرديم يا قدرش رو ندونستيم يا سعي نکرديم براش دوست خوبي باشيم.
اميدوارم اين دنياي مجازي (اينترنت) باعث بشه که ما فاميل هاي قديمي به هم نزديک تر بشيم و بيشتر هواي همديگر رو داشته باشيم ، اميدوارم جوون هاي نسل جديد يک انقلابي در روابط انسان ها ايجاد کنند. بياييد سعيمون رو بکنيم. (داخل پرانتز مي گم؛ از اين دنياي مجازي درست استفاده کنيم و به همديگه دروغ نگيم.)

9/7/1381 ساعت 11:15:58 PM
موضوع :
فلک را جور بي اندازه گشتست
درود بر زيبا
فلک را جور بي اندازه گشتست
جهان را رسم و آيين تازه گشتست
"هَزار امروز هم آواز زاغ است"
"گُل از بي رونقي ها خار باغ است"
نَه خندان غُنچه نَه سرو از غم آزاد
نَه گُل خرم نَه بلبل خاطرش شاد
غم ديرينه گَر در سينه داري
چه غم گر بادهء ديرينه داري
دو چيز اَندُه بَرَد از خاطرِ تَنگ
نيِ خوش نغمه وُ مرغ خوش آهنگ
"فلک را عادت ديرينه اين است
که با آزادگان دائم به کين است"
ميرزا نصير اصفهاني (قرن 12)

8/7/1381 ساعت 11:45:28 PM
موضوع :
کرکس های سياه
درود بر زيبا
امروز توي اتوبوس نفر جلويي من يک ويژه نامه اي رو در مورد اعدام کرکس هاي سياه مي خوند که نظرم رو جلب کرد و من هم از پشت سرش مشغول خوندن شدم. اين گروه، دختر ها و زن ها رو مي دزديده اند و به طرز وحشيانه اي به آنها تجاوز مي کرده اند ( من از خوانندگان عزيز معذرت مي خوام بابت ذکر اين موضوع) من نمي خوام در مورد کار اون ها صحبت کنم مي خوام در مورد چرايي کار اون ها صحبت کنم، چرا اون ها به اين کار رو آوردند؟ در اکثر کشور ها اين چنين افرادي وجود دارند ولي اون ها اين اعمال رو به هدف صرف سکس انجام نمي دن خلاف هاي ديگه اي مي کنن که در کنارش سکس هم هست. اما گروه کرکس هاي سياه يا قبل از اين خفاش شب به صرف سکس اقدام به اين کار مي کرده اند. چرا در کشور ما اين شيوهء ارضا داره متداول ميشه؟ تا کي تعصب ها و محدوديت هاي بي جا ادامه پيدا مي کنه تا جوان ها در دلشون عقده بشه و به اينصورت بروز کنه. (البته جوان هايي که از آموزش مناسبي برخوردار نبوده اند) از طرف ديگه اين تعصب ها و محدوديت ها قرباني ها رو هم شامل ميشه بدين معني که از ترس تعصب خانواده و از ترس آبروي خود به خانواده يا پليس مراجعه نمي کنند و اين قضيه پيگيري نميشه و قربانيان بيشتري گرفتار ميشن. و معلوم نيست که شايد الان هم چنين باند هايي وجود دارند و چند تا قرباني هم گرفتند ولي قرباني ها فاش نکردند.
بازم از مطرح کردن اين موضوع خشن معذرت مي خوام ولي آنچه که مسلمه اينه که اين نتيجهء آشکار "مسئله زن " هست که مطرح کردم ولي "مسئله زن" نتايج بسيار پنهاني داره که خواهم نوشت و همه با آن سر و کار داريم. براي اون دوستاني که مطلب "مسئله زن" رو نخوندند ذکر مي کنم که منظور من از "مسئله زن" بطور خلاصه ذهنيت مردان ايراني از زن هست که من اين نام رو بر آن گذاشتم ولي هنوز در موردش توضيح کافي ننوشتم.
|