سه شنبه 6 آبان ماه 1382 ساعت 05:06 بعد از ظهر به وقت تهران
موضوع :
جهش
درود بر زيبا
درود بر شما
برنامه مستندی از تلويزيون پخش می شد که خفاش ها رو در غار نشون می داد. اگه خفاش ها رو ديده باشين و دقت کرده باشين خيلی شبيه روباه هستند و اگه به تکامل که علم تأييدش کرده اعتقاد داشته باشين، فکر می کنين خفاش تکامل يافتهء کدوم حيوانه؟
اين يک جهش محسوب می شه،
که حيوانی وقتی احساس نياز به پريدن داره تا از دست حيوانات ديگه فرار کنه يا بتونه از سقف آويزون بشه که وقتی از اون بالا می افته سالم بمونه. اين احساس نياز رو در ذهنش داره و اين نياز در نوزادش تحقق پيدا می کنه.
يک مثال ديگه يه برنامه مستند ديگه ای يه پروانه رو نشون می داد که وقتی رو ساقه درختی می نشست و بال هاش کاملاً باز بود روی هر بالش يک دايره شبيه چشم داشت که شبيه جغد ديده می شد و حيوانات ديگه برای شکارش بهش نزديک نمی شدند.
اين بال ها برای خفاش يا اون اشکال برروی بال های پروانه چگونه بوجود اومدند.
هر وقت در ذهنِ موجودی نيازی احساس شده اون نياز در نسل های بعديش جواب داده شده و جهش بوجود اومده. اين چطور اتفاق می افته؟
بياييم کاری به چگونگی اين اتفاق نداشته باشيم. ببينيم چه استفاده ای ميشه از اون کرد.
انسان هم يکی از اين موجودات هست ولی ذهنش رو فراموش کرده و می خواد از طريق علم ژنتيک در نسل های بعديش جهش ايجاد کنه.
آيا انسان نياز به تکامل جسمی داره. می شه گفت به انسان هر چی بدن باز بيشتر می خواد. مثلاً من می خوام اگه دستم قطع شد مثل مارمولک که اگه دمش قطع بشه زود ترميم می شه دستم ترميم بشه. البته دم مارمولک استخوان نداره و ترميم استخوان با اون سرعت امکان پذير نيست ولی من می خوام اينطور باشه. و دانشمندان بر روی بسياری از اين موضوعات دارن کار می کنند. که نهايت همهء اون ها جاودانگی هست.
ولی آيا انسان از طريق ذهنش نمی تونه مثل حيوانات ديگه خواستش رو در نسل های بعد عملی کنه؟ من می گم با تمرکز و پشتکار می تونه نسل به نسل تکاملی رو که می خواد به دست بياره. و حتی DNA رو تغيير بده. ولی اين نياز به نيروی گروهی ذهن داره.
از بحث تکامل جسمی بياييم بيرون. چون عملی کردنش کار هر کسی نيست. ولی ما هم می تونيم در روزمرگيمون از اين مبحث استفاده کنيم. ما می تونيم از لحاظ روحی و هوشی بر روی نسل بعد خود کار کنيم.
اگه دقت کرده باشين معمولاً فرزندان والدين تحصيل کرده ضريب هوشی بالايی دارند و اگه مشکل عاطفی و تربيتی نداشته باشند بسيار پيشرفت می کنند. خانوم دبيری دو پسر داشت خودش بر اين موضوع پافشاری می کرد که وقتی پسر دومش رو حامله بوده مشغول تحقيق در مورد درس دادن و رشته اش بوده و اين باعث شده که پسر دومش باهوش تر از اولی باشه. پسر اولش هم خوب بود ولی دومی زرنگ تر و باهوش تر بود. نمونه بسياری رو ديدم و بر روی اون ها دقت کردم. و اين بر من ثابت شده که والدين می تونند اونچه رو که می خوان در نسل بعد خود تحقق بخشند.
از امام صادق هم نقل شده که اگر می خواهيد فرزندی شبيه من داشته باشيد هنگام آميزش مرا به خاطر بياوريد.
من معتقدم اين به خاطر آوری نه فقط در اون لحظه که بايد از چندين ماه قبل شروع شده باشد تا ذهن کاملاً بداند که چه می خواهد. و بعد از لقاح نيز تا زمان تولد ، پدر با زمزمه و تمرکز و مادر با ذهن خود آنچه را که می خواهند می توانند بر روی فرزند خود اعمال کنند. و اين اعمال های ذهنی بعد از تولد نيز می تواند ادامه پيدا کند تا فردی کامل و ايده آل از نظر آن والدين به وجود بيايد. متاسفانه اين روش می تواند در جهت ايجاد يک جانی بالفطره نيز به کار برده شود و در همه زمينه ها اين متاسفانه وجود دارد که نبايد مانع پيشرفت بشر شود.
حال اگر اين نوزاد در جهت بوجود آمدن يک انسان زيبا و کامل سوق داده شده باشد آیا می تواند در جامعه ما که لازمه آن دروغ است زندگی کند؟ من که نيمی خود ساخته و نيمی جامعه ساخته ام به سختی می توانم خود را با اين جامعه وفق دهم در حالی که می دانم که جامعه من چگونه است. ولی فردی که فقط خوبی يادش داده اند نمی داند بدی چيست و مشکل پيدا می کند.
حرف بسيار است...
زيبا باشيد.
سينا

سه شنبه 29 مهر ماه 1382 ساعت 03:48 بعد از ظهر به وقت تهران
موضوع :
آسيب ذهنی افراد
درود بر زيبا
دوم يا سوم راهنمايی بودم، معلم ادبيات فارسی يه تکليف به ما داد که مصدر فعل های فارسی رو در يک جدول به همراه بن های ماضی و مضارع جمع آوری کنيم. تعداد مطرح نبود ، ولی از اونجاييکه من از همون بچگی فرد فعالی بودم در عرض يک هفته ای که فرصت داشتم هرجا که می رفتم به هر آشنايی که می رسيدم می گفتم يه فعل فارسی بگو و بن های مضارع و ماضی اون رو هم پيدا می کردم و در جدول يادداشت می کردم تا اينکه تعداد اون ها رسيد به حدود 200 تا. روز موعود رسيد و معلم گفت تکليف رو بياريد نمره بدم.
من از اين معلم خوشم می اومد ، معلم هنرمون هم بود و واقعاً به فکر ادبيات و ذهنيت بچه ها بود و در کلاس هنر حتی آواز رو هم از روی کتاب هنر تمرين می داد ( می گفت سرود رو با آواز بخونين و نمره می داد). تنها معلمی بود که کلاس هنر رو به بطالت برگزار نمی کرد.
اون روز خيلی ها تکليف نياورده بودند و سريع از روی بقيه يه جدول 5 يا 6 فعل درست کردن و اونهايی هم که انجام داده بودند حداکثر تا 50 تا مصدر جمع کرده بودند. نوبت من که شد برگه های خودم رو ببرم برای نمره دادن، ديدم که همکلاسی قبل از من نمره 20 گرفته که 16 تا فعل جمع کرده بود ، من هم با خوشحالی که 20 خواهم گرفت برگه ها رو دادم دست معلم. همه رو تند تند نگاه کرد و يه غلط پيدا کرد که بن مضارع "ديدن" که می شه "بين" رو اشتباه نوشته بودم، الان يادم نمياد که چی نوشته بودم. خلاصه اون رو تصحيح کرد و به من نمره 19 داد. گفتم من 200 تا جمع کردم ولی... ولی نتيجه ای نداشت و با دلی شکسته نشستم...
هر چند که اين کار رو برای نمره 20 نکرده بودم و خودم در حين جمع کردن اون افعال لذت برده بودم ولی اين يک اجحاف واضح بود.
کسی نبودم که عصبانی بشم، من عاطفی هستم و به جای عصبانی شدن ناراحت می شم. حالا ايشون فردی بود که آينده افراد جامعه و جامعه براش مهم بود و زحمت می کشيد. حالا فکرش رو بکنين اون معلم هايی که بغير از تدريس خصوصی هيچی براشون مهم نيست چه بلايی سر افراد جامعه می آرند. اين موضوع از لحاظ عاطفی به من صدمه زد. از اين آسيب های عاطفی زياد داشتم چه در خانواده و چه در جامعه. ولی آسيب های ديگه ای هم وجود داره که معلم ها و والدين بايد خيلی مراقبت کنند که متأسفانه نمی کنند و افراد جامعه ما اکثراً مشکل دارند. چه از نظر ذهنی ، چه از نظر فکری، چه از نظر عاطفی، چه از نظر اجتماعی، چه از نظر فرهنگی، چه از نظر آموزشی،...
ولی من کسی بودم که برای ترميم اين آسيب ها در خودم تلاش کردم و نتيجه هم گرفتم. ولی خيلی ها متوجه موضوع نمی شن و همونطور باقی می مونن و بعضی ها هم همون آسيب ها رو به نسل بعد منتقل می کنند.
من از اون معلم ناراحتيی بدل نگرفتم و هر وقت می بينمش بسيار احترامش می کنم چون می دونم که سعی می کرد مفيد باشه. در ضمن نقاشيم هم خوب بود و نمره 20 هم از ايشون گرفته بودم (;..
در آخر اين نکته رو هم اضافه کنم که اين آسيب ها و فشارهای روحی در اجتماع برای پيشرفت انسان مفيد هستند به شرطی که ازشون در مسير درست و برای تکامل خود استفاده کنی.
زيبا باشيد.
سينا

يکشنبه 20 مهر ماه 1382 ساعت 11:47 بعد از ظهر به وقت تهران
موضوع :
انتظار
درود بر زيبا
يه شرکتی به من بدهکار بود ، هر وقت که تماس می گرفتم يا بهشون سر می زدم می گفتم "آقا ما خيلی منتظريم" بر وزن اينکه بعضی ها می گن "آقا ما خيلی مخلصيم"، يکی از همکارا بود می گفت "آقا ما خيلی مُفلسيم" (مفلس به جای مخلص).
خلاصه اين دوستان طلب منو دادن ولی بعد از اون تا يه مدتی باز هر وقت می رفتم پيششون می گفتم آقا ما خيلی منتظريم، شاکی می شدن می گفتن بابا ما که طلبت رو داديم! ديگه منتظر چی هستی!؟
می گفتم منتظر آقا امام زمان! آی شاکی می شدن.
هر دوره ای يه اصطلاح رو زبون ها می افته، مثلاً الان کلمه خفن رو زبون ها هست. دانشگاه خودم يه اصطلاحی رو رو زبون ها انداختم که بعداً که يه جای ديگه همون اصطلاح رو شنيدم برام جالب بود. حالا ببينيم اين اصطلاح "آقا ما خيلی منتظريم" تا کجا می ره؟
اونايی که منتظر آقا هستن مقاله منو در اين مورد بخونن. اونايی هم که منتظر نيستن بخوننش.
زيبا باشيد.
سينا

يکشنبه 6 مهر ماه 1382 ساعت 11:29 بعد از ظهر به وقت تهران
موضوع :
زيبايی
درود بر زيبا

پارک فناوری ارتباطات و اطلاعات (ICT) کارون
تنها چيزی که در اين پارک نشان از فناوری دارد.
چيز ديگری جز دو تاب نبود.
ولی واقعاً زيباست. دست طراح و سازنده اش درد نکند. از پايه و خود کره قابليت چرخش دارد.
زيبا باشيد
سينا

شنبه 5 مهر ماه 1382 ساعت 10:47 بعد از ظهر به وقت تهران
موضوع :
بدون شرح
درود بر زيبا

باشگاه جوان (نياوران)
اون تو چه خبره ؟؟؟!!!! منم می خوام ;)
لطفاً نظرتون رو در مورد اين عکس برام بنويسين.
شرحش بمونه برای يه روز ديگه.
سينا

پنج شنبه 3 مهر ماه 1382 ساعت 04:15 صبح به وقت تهران
موضوع :
هفت
درود بر زيبا
درود بر شما
نمی دونم شنيدين عدد 7 قداست خاصی در اديان و عقايد مختلف داره!
در انجيل آمده که آفرينش و خلقت جهان تا بدين جا در هفت روز يعنی هفت مرحله انجام گرفته و در قرآن 6 روز ذکر شده است.
تا اونجاييکه يادم مياد
روز اول : خاک
روز دوم : آسمان و ابرها
روز سوم : آب و درياها
روز چهارم : گياهان
روز پنجم : حيوانات
و روز ششم : انسان
و اما روز هفتم ...
اگر اشتباه کردم لطفاً بنويسيد.
آنچه که من استنباط کردم روز هفتم روزی است که در آن قرار داریم. يعنی تکامل جسم در حال اکمال است و تکامل روح در حال پيدايش و گسترش. برای همين روز هفتم می تواند مقدس باشد چون مرحله قدوسيت و روحانيت و به او رسيدن است.
پيروز باشيد و زيبا
سينا

دوشنبه 31 شهريور ماه 1382 ساعت 9:50 قبل از ظهر به وقت تهران
موضوع :
سه اصل من
درود بر زيبا
سه اصل من در زندگی بعد از سه اصل زرتشت ( پندار نيک، گفتار نيک، کردار نيک )
1 - هر چيزی رو برداشتی سر جاش بذار ( امانت گرفتی پس بده، در رو باز کردی ببند )
2 - حق خودت را بگير و حق ديگران رو بده
3 - از خودت ببخش ( تا به ايثار برسی)
...
( نظم، حق، بخشش)
سينا

جمعه 28 شهريور ماه 1382 ساعت 12:27 قبل از ظهر به وقت تهران
موضوع :
دوستی دختر و پسر(قسمت سوم:اروپا2 )
درود بر زيبا
در قسمت قبل نوشتم که آموزش و امنیت توأمان میتوانند ضامن آسایش زن و مرد باشند. بعداز آموزش در مورد معاشرت درست و تجاوز نکردن به حريم ديگران می توان گفت که 99 درصد افراد درست عمل می کنند و به دولت خود ماليات می پردازند تا نیروی انتظامی از آنان در مقابل 1 درصد اشخاص متجاوز محافظت کند.
اما عامل دومی که در غرب باعث شد تا روابط زن و مرد آزادی بیشتری پيدا کند ظهور روانشناسانی بود که قبلاً نیز وجود داشتند ولی به دليل ترس از کليسا عقايد خود را علنی و آشکار نمی گفتند.
اين روانشناسان که معروف ترين آنها را همه می شناسند (فرويد) اذعان داشتند که سکس نه تنها يک نياز جسمی است ، يک نياز روحی نيز می باشد. و بيان کردند که نبود آزادی سکس عامل بسياری از ناکامی های روانی آدمی است.
با بيان اين مطالب و سخنان بسيار ديگر،به مرور خانواده در جامعه اروپا به مسائل آزادی در روابط تن داد و با گذشت چند نسل اين روابط کاملا عادی شد.
اما انچه که بسيار جالب است و خلاف آن تصويری است که از آنجا بيان می کنند اين است که در اروپا سکس نه تنها يک موضوع پيش پا افتاده و مبتذل نيست بلکه به موضوعی مقدس تبديل گشته که دختر و پسر با کسی سکس برقرار می کند که دوستی قبلاً برقرار شده باشد و به همديگر علاقه ای پيدا کرده باشند. نه اينکه هر کس با هر کس ديگری هر روز ارتباط برقرار کند و اهميتی ندهد که طرف مقابل او کيست. ممکن است مواردی پيش بياید اما اصل بر قداست است.
اکنون در اروپا از دوران 12 سالگی دختر ها و پسر ها را آموزش می دهند که با همديگر چگونه رفتار کنند و حتی آنها را در باشگاه لخت می کنند تا به لخت ديدن هم عادت کنند و لخت بودن باعث تحريک نشود و تنها احساس روحی به طرف مقابل باعث تحریک جسمی شود. و اين يعنی قداست سکس که براساس احساس متقابل روحی است.
مقاله بعد در مورد دوستی ها در ايران خواهد بود.
پيروز باشيد
سينا

يکشنبه 16 شهريور ماه 1382 ساعت 11:28 بعد از ظهر به وقت تهران
موضوع :
ارزش زندگی
درود بر زيبا
پرسيدم: آيا زندگی ارزش زيستن دارد؟
گفت: زندگی زيباست.
گفتم: تا زيبايی را در چه ببينی.
ديگری گفت: طعم آلبالو ، کافيست طعم آلبالو را به خاطر بياوری.
...
سينا
|